بازار نعلبندان گرگان کجاست ؟ جریان پر شور زندگی
همیشه برای رفتن به بازار نعلبندان گرگان هیجان و اشتیاق خاصی داشتم. از چند روز یا حتی گاهی از یک هفته قبل برنامهریزی میکردم که یک روز خالی داشته باشم تا به طور کامل کامل اختصاصش بدهم به رفتن به این بازار؛ واردش بشوم و گوش بدهم به صدای فروشندهها و مردمی که در رفت و آمدند، بوی سبزی و میوههای تازه را در جانم بکشم و چشمانم را پر کنم از رنگها.
بازار نعلبندان گرگان کجاست؟
بازار نعلبندان یک بازار محلی ( Local Market یا Open Air Market) در بافت قدیم شهر گرگان است که از هر طرف به یکی از محلات یا خیابانهای قدیمی این شهر میرسد، سه راه میرکریم و چهارراه میدان و محله سرچشمه.
مسجد جامع شهر گرگان هم که درواقع قدیمیترین مسجد شهر است در مجاورت بازار نعلبندان قرار گرفته است.
این بازار به طور تقریبی دارای 150 حجره یا مغازه است که کسبه آن به فروش میوه، سبزیجات، ادویه، مرغ و ماهی، نان و شیرینیهای محلی، برنج، انواع ترشیجات و… مشغول هستند. البته، گوشه و کنار بازار هنوز هم گاریهایی به چشم میخورند که معمولا ماهی یا آب نارنج و آب غوره میفروشند. زنانی هم هستند که نانهای دستپخت خودشان یا دستبافتههایشان را به بازار آوردهاند و در گوشه و کنار بازار نشستهاند و مشغول به فروش هستند.
معماری بازار نعلبندان گرگان
بازار به شکلی معماری شده است که شامل راستههای مختلفی است و این راستهها در میدان اصلی بازار به یکدیگر میرسند. در زمان قدیم نهر آبی هم وجود داشته است که از وسط میدان عبور میکرده است.
در گذشته، هر راسته از این بازار متعلق به صنفی بود، صنف نجاران، دباغان، زرگران، بزازان، کفشدوزان و… .
تاریخچه بازار نعلبندان
قدمت این بازار به قرن چهارم هجری برمیگردد و وجه تسمیه آن وجود فضای بزرگی در راسته بزازان بوده که متعلق به نعلبندان بود و کاروانهایی که از “استرآباد” میگذشتند به این قسمت از بازار میآمدند تا اسبهایشان را نعل کنند.
حال و هوای بازار نعلبندان گرگان
امروز اما، دیگر نه خبری از اسبها در جادههاست و نه خبری از نعلبندانهای میدان نعلبندان. عوضش میدان پر شده از سبزی و میوه و صیفیجات، ادویه و صابونهای قدیمی، پارچه، ترشی و آب نارنج، ماهیهای تازه صید شده و برنج.
به هر طرف که میروی چشمها پر میشود از رنگهای زنده و ریهها پر میشود از بوی ادویه، بوی دریایی که هنوز مانده بر تن ماهیها و بوی برنجهایی که هنوز هوای شالیزار را در سر دارند.
مردم در رفت و آمدند. فروشندهها با صدای بلند محصولاتشان را تبلیغ میکنند. صادقانهترین تبلیغ ممکن! همه چیز جلو چشم است و میتوان هر چیزی را با دستان خود لمس کرد.
چشمها میگردند و میگردند. چون چیزهای زیادی برای دیدن وجود دارد، حتی اگر نخواهید خرید کنید میتوانید بروید و فقط نگاه کنید. این بخش از شهر را که به نظر من زندهتر از هر جای دیگر این شهر است. به نظرم میآید در بازار نعلبندان همه همیشه خوشحال و راضی هستند، از کسبه گرفته تا خریدار.
کسبهای که اول وقت میوه و سبزی و ماهیهای تازهشان را به بازار میآورند، مغازهشان را باز میکنند، همه چیز را با سلیقه میچینند و بعد منتظر اولین مشتریشان مینشینند.
خریداری که از هر جای این شهر، انگار با خودش قرار گذاشته که خریدهایش را فقط از این بازار انجام دهد. خودش را رسانده به این بازار و به نظر من دارد به قشنگترین شیوه ممکن خرید میکند. این شکل از خرید برای بعضی از قدیمیترها مثل یک سنت میماند، شاید از سالها پیش، یا حتی از نسلها پیش عادت داشتند که برای خرید مایحتاج زندگیشان به این قسمت از شهر بیاند.
برای من هم که از یک هفته پیش برنامهریزی کردم تا به بهانه خرید چند نوع سبزی یا ادویه بروم و برای هزارمین بار این بازار زیبا را ببینم شور و هیجان خاصی در قلبم است.
اگر هوا آفتابی باشد رنگ و بو و صدای همهمه مردم بازار برایم چند برابر زیباتر و جذابتر میشود، میوهها و سبزیجات در آفتاب برق میزنند و حسابی هوس انگیز میشوند.
اما اگر هوا بارانی باشد، بازار حال و هوای دیگری دارد، حس و حالش برای من میشود خود شمال! صدای باران، ردیف ماهیها روی تخته مغازههای ماهی فروشی، بوی نارنج، لهجه مردم شمال.
خلاصه بازار نعلبندان در هر فصل و آب و هوایی حال خودش را دارد، اما حالش هرچه باشد، همیشه خوش است.
بازارهای محلی هر شهر چهره واقعی آن شهر هستند، شاید هیچ جای دیگر شهر نشودآنقدر به زندگی واقعی آدمهای آن شهر نزدیک شد.
هیچ مسجد و کلیسا و موزهای نمیتواند تا این حد شکل واقعی یک شهر و مردم و تاریخش را به آدم نشان دهد. فرهنگ و تاریخ هر شهر و دیار مثل رودی جاری ست وسط بازار محلی آن شهر. بازارهای محلی را در هر شهری که به آن سفر میکنیم ببینیم و آن موقع ادعا کنیم “بین مردم آن شهر” بودهایم.
تحریریه مجله فستیوال